×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

پایانی برای عاشقانه های بی پایان

..باید امشب بروم

× در گوشه ای از ذهنم صدای نهیف نیستی مطلق مرا صدا میزند بی رمق برای رفتن و بی میل برای ماندن هستم
×

آدرس وبلاگ من

hamed-hakan.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/hamed_hakan

ای ستاره ها

اي ستاره هاي پرفروغ که بر فراز آسمان تيره ي شب با نگاهي درخشنده بر خاکيان گمگشته اشاره گر نشسته ايد

اي ستاره هاي روشن که از وراي ابرهاي تيره بر جهان ما نظاره گر هستيد

آري،اين من هستم که در دل سکوت شب هاي تنهايي خود ،

نامه هاي عاشقانه پاره مي کنم


اي ستاره هاي پر فروغ ، مرا ياري دهيد تا آغوش خود از غم او پر از ستاره سازم

با دلي که بويي ز وفا نبرده است ،همان به که تنهايي را پيشه

گرفت و رهسپار بي کرانه ها شد


اي ستاره ها ، چه رخ داد که در نگاه من ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه غروب کرد؟

اي ستاره ها ، چه شد که بر لبان او آن نواي گرم و عاشقانه مُرد؟

در ميان خانه ي محزون خود بر روي نامه هاي او سرنهاده ام

تا مگر در ميان سطور نامه هاي او نشاني از وفايش را پيدا کنم

اي ستاره ها ، مگر شما هم از دورويي و جفاي ساکنان خاک آگاه

هستيد ، که اينچنين به قلب آسمان نهان گشته ايد؟


مني که به تمام هست و نيست خود پشت پا زدم تا کام او را از

عشق پاک خود روا کنم


حالا در ميان اندوه تنهايي خويش غرق گشته ام

اي ستاره ها ، که همچون قطره هاي اشک سر به دامن سياه شب نهاده ايد

و از جهان جاودان ، روزنه اي به سوي اين جهان پديد آورده ايد

کنون او رفته است و من هم چاره اي جز رفتن نمي بينم

وليکن خاطرات گرمش از قلب رنجيده ام محو نگرديده است

به راستي چه شد که او مرا نخواست؟

اي ستاره ها ، ديار عاشقان جاودان به کجا مي باشد؟

تا در آنجا عشق و عاشق بودن را بر وجود خود روا سازم




نگارش:حامد سروش

1388/12/14



[email protected]
[email protected]    
جمعه 14 اسفند 1388 - 11:03:30 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم